پست28
شب آخر
شب آخر دلگیر بود. شب آخر پر از سکوت وتنهایی بود. شب آخر ستاره ای در آسمان نبود. شب آخر ماهی نداشت تاریک تاریک بود
مهتاب به خواب رفته بود . شب آخر شبی بود آرام وپر از سکوت .آن شب شبی بود که باز هم فرا خواهد رسید شاید دلگیرتر وشاید غمگین تر .شبی سرد وتاریک شبی که تصویری رویایی داشت. شبی عاشقانه , شبی در غربتمان . غربتی سیاه در شبی سیاهتر . شب آخر در غربت شبی بود که احساس غریبه بودن در ما بیشتر بود .
ولی ما همسفران باهمیم وچون با هم بودیم احساس تنهایی وسکوت درما کمتر بود لحظه های بیاد ماندنی بود در دلمان . با باهم بودنمان شب آخر شبی بود پر از نور محبت . شبی بود پر از دردو دل صحبت…
نویسنده :» مهدی لقمانی
نظرات شما عزیزان: